گلبانگ دل

فرهنگی،هنری،ادبی،ویراستاری،چاپ کتاب،شعر،داستان،دکلمه

گلبانگ دل | آرايه هاي معنوي

غلامرضا رضائی اصل
گلبانگ دل فرهنگی،هنری،ادبی،ویراستاری،چاپ کتاب،شعر،داستان،دکلمه

آرايه هاي ادبي-درس27- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (حسن تعليل)

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 27

1- � حسن تعليل � را توضيح دهيد؟

آوردن علتي ادبي و ادعايي است براي امري، به گونه اي که بتواند مخاطب را اقناع کند و اين علت سازي مبتني بر تشبيه است و هنر آن زيبا يا زشت نمودن چيزي است.

خودآزمايي

1- در شعرهاي زير آرايه حسن تعليل را بيابيد؟

- باران همه بر جاي عرق مي چکد از ابر پيداست که از روي لطيف تو حيا کرد

�سنايي�

مصراع دوم � حسن تعليل � دارد. شاعر علت باريدن باران را عرق مي داند که ابر در برابر لطافت روي يار مي ريزد.

- بگفت اي هوادار مسکين من برفت انگبين يار شيرين من

چو شيرين از من به در مي رود چو فرهادم آتش به سر مي رود

�سعدي�

سعدي، سوختن و اشک ريختن شمع را دليلي براي دوري محبوب او (انگبين) مي داند و مي گويد چون شيريني از من بيرون مي رود من مانند فرهاد از فراق شيرين گريه سر مي دهم.

- چو سرو از راستي بر زد علم را نديد اندر جهان تاراج غم را �نظامي�

سرسبزي و راست قامتي سرو دليلي است براي عدم انحراف آن.

سعدي، سوختن و اشک ريختن شمع را دليلي براي دوري محبوب او (انگبين) مي داند و مي گويد چون شيريني از من بيرون مي رود من مانند فرهاد از فراق شيرين گريه سر مي دهم.

- چو سرو از راستي بر زد علم را نديد اندر جهان تاراج غم را �نظامي�

سرسبزي و راست قامتي سرو دليلي است براي عدم انحراف آن.

- ذره را تا نبود همت عالي حافظ طالب چشمه خورشيد درخشان نشود �حافظ�

حافظ علت رسيدن ذرات معلق در فضا به خورشيد و سرچشمه نور را (بلند همتي ذره) مي داند و اين حسن تعليل چه بسا منشأ اثري در خواننده باشد.

- من موي خويش را نه از آن مي کنم سياه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه

چون جامه ها به وقت مصيبت سيه کنند من موي از مصيبت پيري کنم سياه

رودکي در بيت دوم، علت رنگ کردن موي خود را در هنگام پيري بيان مي کند و مي گويد چون در هنگام مصيبت، مردم لباس سياه مي پوشند، من هم از مصيبت پيري موي خود را سياه مي کنم.

1- براي مثالهاي زير، علت ادبي ذکر کنيد؟

الف: زردي برگ درختان به هنگام پاييز

الف: زردي برگ درختان به هنگام پاييز از شرم بي ثمري است.

ب: حرکت رود به سوي دريا

ب: براي درک لذت شيريني آغوش پر محبت مادر، رودها هم سوي دريا مي روند.

3- براي حسن تعليل، سه مثال خلق کنيد و بنويسيد؟

الف: در بين مردان چون وفايي نديد ابر اشکش روان به سوي زمين شد ز آسمان

ب: به سرو گفت کاي ميوه اي نمي آري جواب داد که آزادگان تهي دستند

ج: آن زلف مشکبار بر آن روي چون بهار گر کوته است کوتهي از وي عجب مدار

شب در بهار روي نهد سوي کوتهي و آن زلف چون شب آمد و آن روي چون بهار

4- ابيات زير را شرح کنيد و آرايه حسن تعليل را در آنها نشان دهيد؟

- چون صبح صادق آمد راست گفتار جهان در زر گرفتي محتشم وار �نظامي�

هنگامي که سپيده واقعي سحري بيرون آمد و جهان را در نور آفتاب غرق کرد – نظامي اين پديده طبيعي را دليلي براي راست گويي صبح صادق مي داند و حسن تعليل است.

- دلم خانه مهر يار است و بس از آن مي نگنجد در آن کين کس �سعدي�

سعدي دل خود را که محل استقرار محبت محبوب است دليل ادبي براي کينه نداشتن با هيچ کس گرفته است – پس مصرع اول، حسن تعليلي است براي وجود نداشتن کينه در دل سعدي.

- رسم بدعهد ايام چو ديد ابر بهار گريه اش بر سمن و سنبل و نسرين آمد �حافظ�

ابر بهاري زماني که بي وفايي روزگار را ديد از اين بدعهدي به گريه افتاد – در اين بيت حافظ علت باران تند که لازمه ابر بهاري است، را ادعاي خود که بي وفايي روزگار است مي داند.


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: آرايه هاي ادبي , درس27 , بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 14:38 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس26- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (لف و نشر و اغراق)

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 26

1- آرايه « لف و نشر » را توضيح دهيد؟

آوردن دو يا چند واژه است در بخشي از کلام که توضيح آنها در بخش ديگر آمده است و به دو صورت است: اگر نشرها به ترتيب توزيع لفها باشد « مرتب » ناميده مي شود و اگر چنين نباشد «مشوّش » است.

خودآزمايي

در شعرها و عبارتهاي زير، آرايه لف و نشر را بيابيد و نشان دادن لفها و نشرها، نوع آنها را تعيين کنيد؟

- فرو رفت و بر رفت روز نبرد به ماهي نم خون و بر ماه، گرد «فردوسي»

نوع: مرتب

- دو کسي دشن ملک و دين اند: پادشاه بي حلم و زاهد بي علم. «سعدي»

نوع: مرتب

- يار من باش که زيب فلک و زينت دهر از مه روي تو و اشک چو پروين من است

«حافظ»

نوع: مرتب

- چو آينه است و ترازو، خموش و گويا، يار ز من رميده که او خوي گفت و گو دارد

«مولوي»

نوع: مرتب

- دل و کشورت جمع و معمور باد ز ملکت پراکندگي دور باد « سعدي »

نوع: مرتب

- از عفو و خشم تو دو نمونه است، روز و شب

و ز مهر و کين تو دو نمونه است شهد و سم

«انوري»

نوع: مرتب

- روي و چشمي دارم اندر مهر او کاين گهر مي ريزد، آن زر مي زند

« سعدي »

نوع: مشوش

2- آرايه «اغراق » را توضيح دهيد؟

ادعاي وجود صفتي در کسي يا چيزي است به اندازه اي که حصول آن صفت در آن کس يا چيز بدان حد، محال يا بيش از حد معمول باشد.

شاعر به ياري اغراق، معاني بزرگ را خُرد و معاني خرد را بزرگ جلوه مي دهد و زيبايي آن « اغراق » در اين است که غير ممکن را طوري ادا کند که ممکن به نظر رسد.

خودآزمايي

اغراقهاي به کار رفته در بيتها و جمله هاي زير را بيابيد و آنها را توضيح دهيد؟

- گر برگ گل سرخ کني پيرهنش را از تازگي آزار رساند بدنش را

« طرب اصفهاني »

پيراهن ساختن از برگ گل و نازکي آن که موجب آزار بدنش و بدني که از برگ گل برنجد « اغراق » است.

- دلم گرفته است از اين روزها، دلم تنگ است ميان ما و رسيدن، هزار فرسنگ است

« سلمان هراتي »

رسيدن به فيض شهادت را با اغراق « هزار فرسنگ » بيان کرده، در حاليکه رسيدن فاصله مکاني ندارد.

- شود کوه آهن چو درياي آب اگر بشنود نام افراسياب « فردوسي»

شاعر با اغراق، ذوب شدن کوهي از آهن را با شنيدن نام افراسياب بيان کرده و امري غير ممکن را به افراسياب نسبت مي دهد.

- آن فرومايه، هزار من سنگ برمي دارد و طاقت يک حرف نمي آرد. « سعدي »

سعدي، کم طاقتي پهلوان را در برابر ناسزا با اغراقي زيبا و نسبت دادن بلند کردن « هزار من سنگ » بيان مي کند که امري ناممکن است.

- به زيورها بيارايند وقتي خوب رويان را تو سيمين تن چنان خوبي که زيورها بيارايي

سعدي براي بيان کردن زيبايي و حسن محبوب او را سبب جلوه و آرايش گوهرهاي زينتي مي داند که اغراق است زيرا زيور، نياز به آرايش ندارد.

- چو رامين گه گهي بنواختي چنگ ز شادي بر سر آب آمدي سنگ

« فخرالدين اسعد»

اسعد براي توصيف مهارت رامين در چنگ نوازي امري ناممکن را ممکن تصور کرده و آن اغراق ز شادي بر سر آب آمدن سنگ است زيرا سنگ هرگز روي آب نمي ايستد.

- هرگز کسي نديد بدين سان نشان برف گويي که لقمه اي است زمين در دهان برف

« کمال الدين اسماعيل»

براي کثرت برف، زمين به لقمه اي تشبيه شده که برف آن را بلعيده باشد و اين توصيف «اغراق آميز» است و با آن که عقلاً درست نيست ولي به وضوح کثرت برف را به ذهن مي آورد.


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: آرايه هاي ادبي , درس26 , بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 14:10 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس25- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (ايهام)  آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس25

1- آرايه « ايهام » چيست؟

آوردن واژه اي است با حداقل دو معني که يکي نزديک به ذهن و ديگري دور از ذهن باشد و مقصود شاعر، معمولاً معني دور و گاه، هر دو معني است.

خود آزمايي

در هر يک از بيتهاي زير، آرايه ايهام را بيابيد و معاني مختلف واژه اي که اين آرايه را پديد مي آورد، بر شماريد؟

- جان ريخته شد با تو، آميخته شد با تو چون بوي تو دارد جان، جان را هله بنوازم

«مولوي»

1- قالب ريخته شد

2- به پاي تو ريخته و جدا شد

- ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما « حافظ »

1- شراب دائم

2- نوشيدن هميشگي

- چشم چپ خويشتن برآرم تا روي نبيندت به جز راست « سعدي »

1- چشم راست

2- درستي، حقيقت

- ميان گريه مي خندم که چون شمع اندر اين مجلس

زبان آتشينم هست، ليکن در نمي گيرد

« حافظ »

1- اثر نمي کند

2- روشن نمي شود

- ديدم و آن چشم دل سيه که تو داري جانب هيچ آشنا نگاه ندارد «حافظ »

1- سياه دل، ظالم

2- چشمي که مردمک سياه دارد

- کيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود

عاشق مسکين چرا چندين تجمل بايدش « حافظ »

1- صداي آلت موسيقي

2- صداي رودخانه

- صائب مدد خلق نموديم به همت در ظاهر اگر مالک دينار نگشتيم « صائب »

صاحب سکه طلا: لقب يکي از اولياء الله است که روزي در کشتي نشسته بود، يک دينار ناخدا گم شد. ناخدا به مالک دينار تهمت زد. مالک به درگاه خدا گريست، آنقدر سکه در کشتي ريختند که اگر ناخدا توبه نمي کرد کشتي غرق مي شد.

2- «ايهام تناسب» را تعريف کنيد؟

آوردن واژه اي است با حداقل دو معني که يک معني آن مورد نظر و پذيرفتني است و معني ديگر نيز با بعضي از اجزاي کلام تناسب دارد.

خودآزمايي

- در هر يک از بيتهاي زير، آرايه ايهام تناسب را بيابيد و ضمن بيان هر دو معني، مشخص کنيد که واژه ديگر تناسب دارد؟

- همچو جنگم سر تسليم و ارادت در پيش تو به هر ضرب که خواهي بزن و بنوازم

بين معني دوم (آلت موسيقي) با چنگ و بزن و بنوازم تناسب است.

1- ضربه

2- آلت موسيقي.

- هنر بيار و زبان آوري مکن سعدي چه حاجت است که گويد شکر که شيرينم

«سعدي»

شکر در معني دوم با شيرين تناسب دارد.

شيرين:

1- طعم شيرين

2- شيرين، معشوق خسرو پرويز و در بيت با واژه «شکر» تناسب دارد.

- از اسب پياده شو بر نطع زمين نه رخ زير پي پيلش بين شهمات شد نعمان

«خاقاني»

ايهام تناسب:

1- چهره

2- مهره شطرنج

در معني دوم با واژه هاي اسب، پياده، پيل، شهمات تناسب دارد.

- مدامم مست مي دارد نسيم جعد گيسويت خرابم مي کند هر دم فريب چشم جادويت

«حافظ»

خراب با واژه «مست» تناسب دارد. ايهام تناسب:

1- آشفته، بيمار

2- مست و خراب

- روي خوبت آيتي از لطف بر ما کشف کرد

زان زمان جز لطف و خوبي نيست در تفسير ما

« حافظ »

1- شرح و بيان

2- تفسير قرآن که در اين معني با آيتي و کشف تناسب دارد.

- گر هزار است بلبل اين باغ همه را نغمه و ترانه يکي است

«صائب»

ايهام تناسب:

1- عدد هزار ( که در اينجا مورد نظر است)

2- نوعي از بلبل

در معني دوم با واژه هاي بلبل، نغمه، ترانه تناسب دارد.


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي , ايهام

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 14:6 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس24- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (حس آميزي)

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 23

1- آرايه حس آميزي را تعريف کنيد؟

آميختن دو يا چند حس است در کلام، به گونه اي که با ايجاد موسيقي معنوي، به تأثير سخن بيفزايد و سبب زيبايي آن شود.

خود آزمايي

در جمله ها، بيتها و مصراعهاي زير آرايه حس آميزي را بيابيد؟

- خداوند لباس هراس و گرسنگي را به آنها چشانيد. (آيه 112، سوره نمل)

چشانيدن که حس چشايي است به هراس که حس لامسه است نسبت داده شده که حس آميزي است.

- تيرگي مي آيد // دشت مي گيرد آرام // قصه رنگي روز // مي رود رو به شام. «سپهري»

نسبت دادن رنگ که ديدني است به قصه که شنيدني است، اختلاط « بينايي با شنوايي » حس آميزي است.

- مثل اين است که شب نمناک است // ديگران را هم غم هست به دل // غم من ليک // غمي غمناک است. « سپهري »

نسبت « نمناکي » به شب، حس آميزي است چون نم با لامسه قابل تشخيص است ولي شب لمس کردني نيست.

- بوي دهن تو از چمن مي شنوم رنگ تو ز لاله و سمن مي شنوم « مولوي »

بو بوييدني است نه شنيدني و رنگ هم ديدني است نه شنيدني – اختلاط حس شنوايي با بويايي و بينايي « حس آميزي » است.

- از صداي سخن عشق نديدم خوشتر يادگاري که در اين گنبد دوار بماند « حافظ »

صدا ديدني نيست بلکه شنيدني است پس اختلاط « بينايي با شنوايي » حس آميزي است.

- نجواي نمناک علفها را مي شنوم. « سپهري »

نسبت « نمناک » به نجوا حس آميزي است چون نجوا، شنيدني و نمناک، لمس کردني است.

- آشنا هستم با، سرنوشت تر آب // عادت سبز درخت « سپهري »

نسبت « تري » به سرنوشت و« سبزي » به عادت، حس آميزي است.

- روشني را بچشيم. « سپهري »

نسبت چشيدن به روشني « حس آميزي » است؛ زيرا روشني « حس بينايي » است و قابل ديدن و با چشيدن که « حس چشايي » است تناسب ندارد.


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: آرايه هاي ادبي , درس24 , بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 13:54 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس23- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 23

1) تضمين چيست ؟

آوردن آيه ، حديث ، مصراع يا بيتي از شاعري ديگر را در اثناي کلام " تضمين " گويند.

خود آزمايي

- در شعر ها و جمله هاي زير ، آرايه ي تضمين را بيابيد و مورد تضمين شده را تعيين کنيد؟

- چه زنم چو ناي هر دم زنواي شوق او دم که لسان غيب خوش تر بنوازد اين نوا را

همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي به پيام آشنايي بنوازد آشنا را

(شهريار)

بيت دوم را شهريار از " حافظ" تضمين کرده است .

گفت : غالب اشعار او (سعدي) در اين زمين به زبان پارسي است . اگر بگويي به فهم نزديک تر باشد . کلم الناس علي قدر عقولهم

(سعدي)

حديث اخير تضميني است از پيامبر اکرم (ص)

خيز تا خاطر بدان ترک سمرقندي دهيم

کز نسيمش بوي جوي موليان آيد همي

مصراع دوم تضميني از قصيده ي معروف (بوي جوي موليان ) رودکي است .

(حافظ)

موسي (ع) قارون را نصيحت کرد که احسن کما احسن الله اليک

آيه ي اخير تضميني از " آيه ي 77" سوره قصص 28 است .

(سعدي)

بيداري زمان را با من بخوان به فرياد

ور مرد خواب و خفتي

"رو سر بنه به بالين ، تنها مرا رها کن " (دکتر شفيعي کدکني )

مصراع آخر تضميني است از " غزل معروف مولوي "

زينهار از قرين بد ، زنهار وقنا ربنا عذاب النار

مصراع دوم تضميني از " دعاي قنوت نماز " است .

(سعدي)

1) تضاد چيست ؟

آوردن دو کلمه با معني متضاد است در سخن براي روشنگري ، زيبايي و لطافت آن .

خود آزمايي

- در شعرها و عبارت هاي زير ، آرايه ي تضاد را مشخص کنيد ؟

- شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست

افغان ز نظر بازان برخاست چو او بنشست

بنشست و برخاست ¬ تضاد

(حافظ)

ساحل افتاده گفت گر چه بسي زيستم

هيچ نه معلوم شد آه که من چيستم

موج زخود رفته اي ، تيز خراميد و گفت

هستم اگر مي روم . گر نروم نيستم

هستم و نيستم ¬ تضاد (اقبال لاهوري )

مي روم و نروم ¬ تضاد

دو هفته مي گذرد کان مه دو هفته نديدم

به جان رسيدم از آن تا به خدمتش نرسيدم

رسيدم و نرسيدم ¬ تضاد (سعدي )

اين که گاهي مي زدم بر آب و آتش خويش را

روشني در کار مردم بود مقصودم ، چو شمع

آب و آتش ¬ تضاد

(صائب )

اگر دشنام فرمايي و گر نفرين ، دعا گويم

جواب تلخ مي زيبد لب لعل شکر خارا

نفرين و دعا ¬ تضاد

تلخ و شکر خا ¬ تضاد

(حافظ)

سخن در ميان دو دشمن چنان گوي که اگر دوست کردند ، شرم زده نباشي .

دشمن و دوست ¬ تضاد

(سعدي)

گداي نيک انجام به از پادشاه بد فرجام

گدا و پادشاه ¬ تضاد

نيک انجام و بد فرجام ¬ تضاد

(سعدي)

هر چه زود بر آيد دير نپايد

زود و دير ¬ تضاد

(سعدي)

از تهي سرشار ، جويبار لحظه ها جاري است .

چون سبوي تشنه کاندر خواب بيند آب و اندر آب بيند سنگ

دوستان و دشمنان را مي شناسم من ، زندگي را دوست مي دارم ، مرگ را دشمن .

(اخوان ثالث)

تهي و سرشار ¬ تضاد

دوستان و دشمنان ¬ تضاد

زندگي و مرگ ¬ تضاد

دوست و دشمن ¬ تضاد

==============

==============

[1][1] قدما اين گونه جناس را " جناس ناقص" مي گفتند


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 13:53 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس22- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (مراعات نظير)

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 22

1) مراعات نظير چيست ؟

آوردن واژه هايي از يک مجموعه است که با هم تناسب دارند .

خود آزمايي

در شعرها و عبارت هاي زير ، آرايه ي مراعات نظير را بيابيد و مشخص کنيد که تناسب واژه ها از چه جهت است ؟

ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تاتواني به کف آري و به غفلت نخوري

مراعات نظير و از نظر مکاني با هم تناسب دارند . / نان ، خوردن ، همراهي

(سعدي)

شعاع آفتابم من، اگر در خانه ها گردم عقيق و زر و ياقوتم ، ولادت ز آب و طين دارم

مراعات نظير – از نظر جنس / همراهي

(مولوي)

دردي است درد عشق که هيچش طبيب نيست گر دردمند عشق بنالد ، غريب نيست

مراعات نظير در همراهي واژه ها.

(سعدي)

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بي خار کجاست

همگي کلمات خط کشيده شده مراعات نظير در همراهي واژه ها دارد .

(حافظ)

سر نيزه و نام من مرگ توست سرت را ببايد زتن دست شست

مراعات نظير و از نظر همراهي کلمات با هم تناسب دارند .

(فردوسي)

يکي گرديم در گفتار و در کردار و در رفتار

زبان و دست و پا يک کرده خدمتکار هم باشيم

مراعات نظير از نظر نوع و همراهي .

(فيض)

بسي تير و دي ماه و ارديبهشت برآيد که ما خاک باشيم و خشت (سعدي)

مراعات نظير از نظر زمان خاک ، خشت ، مراعات نظير از نظر جنس

سر من مست جمالت ، دل من رام خيالت گهر ديده نثار کف درياي تو دارد

مراعات نظير از نظر همراهي گهر ، کف دريا از نظر مکان با هم تناسب دارند

(مولوي)

1) آرايه ي "تمليح " را توضيح دهيد ؟

اشاره اي است به بخشي از دانسته هاي تاريخي ، اساطيري ، و ..... و ارزش تمليح به ميزان تداعي اي بستگي دارد که از آن حاصل مي شود .

خود آزمايي

در بيت ها و عبارت هاي زير ، آرايه ي تلميح را مشخص کنيد و دانسته ي مورد نظر را در دو سطر توضيح دهيد ؟

شاه ترکان سخن مدعيان مي شنود شرحي از مظلمه ي خون سياوشش باد (حافظ)

تمليح به داستان سياوش و مرگ ناجوانمردانه ي او بوسيله ي افراسياب شاه ترکستان است.

پدرم روضه ي رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوي نفروشم ؟

اشاره به داستان حضرت آدم ابوالبشر و رانده شدن او از بهشت و فرود او به اين دنياي فاني است .

(حافظ)

اين مد ، که چون منيژه لب چاه مي نشست گريان به تازيانه ي افراسياب رفت

اشاره به داستان عاشقانه ي " بيژن و منيژه " است که افراسياب پدر منيژه ، بيژن را در چاهي زنداني مي کند ولي منيژه هر شب پنهاني به بالاي چاه مي آيد و براي او آب و خوراک مي اندازد .

( فريدون مشيري)

ز حسرت لب شيرين هنوز مي بينم که لاله مي دمد از خون ديده ي فرهاد

کل بيت اشاره به داستان دل دادگي فرهاد به شيرين و موضوع پيشنهادي شيرين که کندن کوه بيستون است مي باشد .

(حافظ)

چو گل گر خرده اي داري ، خدا را صرف عشرت کن

که قارون را غلط ها داد سوداي زر اندوزي

اشاره به گنج قارون است که قارون راضي نشد مقداري از اين ثروت را در راه دين خدا خرج کند و حضرت موسي (ع) او را نفرين کرد و به امر الهي قارون با همه گنجايش به قعر زمين فرو رفت .

(حافظ)

درويشي را ديدم سر بر آستان کعبه نهاده همي ناليد که : يا غفور ، يا رحيم ، تو داني که از ظلوم جهول چه آيد .

اشاره به آيه ي قرآن ( سوره احزاب ، آيه ي 72) دارد که معني آيه اين است : " ما امانت را بر آسمانها و زمين و کوه ها عرضه کرديم پس از حمل آن خود داري کردند ولي انسان آن را به دوش کشيد . بدرستي که او (انسان ) ستمگر و نادان بود ."

(سعدي)


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي , مراعات نظير

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 13:49 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس21- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 21

1) آرايه ي " اشتقاق " چيست ؟

هم ريشگي دو يا چند کلمه است که سبب مي شود واج هاي آن ها يکسان باشد و تکرار اين واج هاي همانند بر موسيقي دروني سخن مي افزايد .

خود آزمايي

- آرايه ي اشتقاق را در بيت هاي زير بيابيد و صامت هاي مشترک را تعيين کنيد ؟

لب ميالاي به شعري که ندارد شوري شاعري قدر تو داند که شعوري دارد

واژه هاي اشتقاق و صامت هاي مشترک ( ش، ع، ر)

(شهريار)

گل خندان که نخندد ، چه کند ؟ علم از مشک نبندد ، چه کند ؟

اشتقاق و حروف مشترک ( خ ، ن ، د )

(مولوي)

من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حريم حرمت اوست

اشتقاق کلمات حرم ، حريم ، حرمت و حروف مشترک (ح، ر، م )

(حافظ)

اي دليل دل گم گشته ، خدا را مددي که غريب ار نبرد ره ، به دلالت برود

دليل و دلالت : اشتقاق و حروف مشترک (د ، ل ، ل )

(حافظ)

صبا ، خاک وجود ما بدان عالي جناب انداز

بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازيم

اشتقاق و صامت هاي مشترک (ن ، ظ، ر)

(حافظ)

گر تيغ برکشد که محبان همي زنم اول کسي که لاف محبت زند ، منم

اشتقاق دو واژه و حروف مشترک ( م ، ح ، ب )

(سعدي)

همه بينند نه اين صنع که من مي بينم همه خوانند نه اين نقش که من مي خوانم

بينند مي بينيم : اشتقاق و حروف مشترک (ب، ي ، ن) / خوانند و مي خوانم : اشتقاق و حروف مشترک (خ، و، ا، ن )

(سعدي)

) آرايه "تکرار " چيست ؟

تکرار يک يا چند کلمه است در شعر به گونه اي که بتواند بر موسيقي دروني بيفزايد و تأثير سخن را بيشتر سازد .

2) تصدير چيست ؟

اگر واژه اي در آغاز و پايان بيتي تکرار شود ، آن را " تصدير " مي نامند .

خودآزمايي

- در اشعار زير ، آرايه ي تکرار يا تصدير را پيدا کنيد و واژه هاي تکراري را معين نماييد ؟

از در در آمدي و من از خودم به در شدم گويي کزين جهان به جهان دگر شدم

آرايه ي تکرار : در 3 مرتبه – جهان 2 مرتبه

(سعدي)

طيران مرغ ديدي تو زپاي بند شهوت به در آي تا ببيني طيران آدميت

تصدير : تکرار "طيران "در آغاز و پايان بيت .

(سعدي)

چه خوش صيد دلم کردي ، بنازم چشم مستت را

که کس آهوي وحشي را از اين خوش تر نمي گيرد

آرايه تصدير : تکرار " خوش " در آغاز و پايان بيت .

(حافظ)

بار بي اندازه دارم بر دل از سوداي عشقت

آخر اي بي رحم ، باري از دلي برگير ، باري

آرايه تکرار و تصدير در 3 مرتبه تکرار "باره " وجود دارد .

(سعدي)

گر برود جان ما در طلب وصل دوست

حيف نباشد که دوست ، دوست تر از جان ماست

آرايه ي تکرار در " دوست " 3 مرتبه و تصدير در واژه ي "جان"

(سعدي)

چون شمع نکورويي در رهگذر باد است طرف هنري پربند از شمع نکورويي

تصدير در تکرار "شمع نکورويي " در آغاز و پايان بيت

(حافظ)

گل ، آن جهاني است نگنجد در اين جهان در عالم خيال چه گنجد ، خيال گل

تصدير در تکرار "گل " و آرايه هاي تکرار در واژه هاي " جهان " و " خيال "

(مولوي)

هم نظري ، هم خبري ، هم قمران را قمري

هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکري

تکرار در "قمر " 2 مرتبه ، "شکر " 4 مرتبه ، " اندر " 3 مرتبه ، " هم " 4 مرتبه .

(مولوي)

چه نماز باشد آن را که تو در خيال باشي توصنم نمي گذاري که مرا نماز باشد

آرايه تصدير دارد از تکرار واژه ي " نماز"

(سعدي)

خواب و خورت ز مرتبه خويش دور کرد

آن که رسي به خويش که بي خواب و خور شوي

تصدير در تکرار " خواب خور" و تکرار در واژه ي "خويش " 2 بار

(حافظ)

اي جانِ جانِ جانِ جان ، مانامديم از بهر نان

بره جه ، گدا رويي مکن در بزم سلطان ، ساقيا

تکرار " جان " ،4 مرتبه و مصوت کوتاه ِ 3 مرتبه

(مولوي)


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: آرايه هاي ادبي , درس21 , بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 13:44 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس20- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (جناس)

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 20

1) جناس تام را تعريف کنيد ؟

دو واژه که در تلفظ يکي ، اما در معني مختلف اند را "جناس تام " گويند .

مانند: برادر که در بند خويش است نه برادر ، نه خويش است .

خويش اول به معني " خود " و خويش دوم به معني " قوم و خويش " است .

خود آزمايي

1- در اشعار و جمله هاي زير ، جناس تام را تعيين کنيد و معني هر يک از ارکان را بگوييد؟

خرم تن او که روانش از تن برود ، سخن روان است

روح و جان مشهور و جاري بر سر زبان هاست

(سعدي)

نالم زدل چو ناي من اندر حصار ناي پس گرفت همت من زين بلند جاي

نِي اسم زندان مسعود سعد

(مسعود سعد)

گر آمدم به کوي تو چنداني غريب نيست چون من در آن ديار هزاران غريب هست

عجيب فرد ناشناس

(حافظ)

واي که گيسوي تو را رسم تطاول آموخت هم تواند کرمش داد من مسکين داد

حق فعل ماضي

(حافظ)

نه عجب که قلب دشمن شکني به روز هيجا تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستي

ميانه ي لشکر دل

(سعدي)

با زماني ديگر اندازه اي که پندم مي دهي

کاين زمانم گوش بر چنگ است و دل در چنگ نيست

آلت موسيقي دست و مجازاً به معني اختيار

(سعدي)

کتابي که در او داد سخن آرايي توان داد ، ابداع کنم . (سعد الدين وراويني )

حق فعل ماضي

1) جناس ناقص حرکتي را تعريف کنيد ؟

يک ساني دو يا چند واژه در صامت ها که علاوه بر اختلاف در معني ، در مصوت يا مصوت هاي کوتاه نيز با هم فرق دارند " جناس ناقص[1][1] " مي خوانيم .

مانند : شکر کند چرخ فلک ، از مَلِک و مُلْک و مَلَک

کز کرم و بخشش او ، روشن و بخشنده شدم

( مولوي)

خود آزمايي

1 در اشعار زير ، جناس هاي ناقص را بيابيد ومصوت هاي کوتاهي را که با هم تفاوت دارند ، مشخص کنيد ؟

مَلِک را همين مُلْک پيرايه بس که راضي نگردد به آزار کس ( سعدي )

اختلاف در مصوت هاي کوتاه َ ِ و ُ ْ

صاف هاي جمله عالم خورده گير همچو دُرد ِ دَردِ دين جستيم ، نيست (مولوي )

اختلاف در مصوت هاي ِ و ُ

گوهر مخزن اسرار همان است که بود حقه ي مِهر بدان مُهر و نشان است که بود

اختلاف در مصوت هاي ِو ُ (حافظ)

پسر را نشاندند پيران ده که مِهرت بر او نيست .مَهرش بده

اختلاف در مصوت هاي ِ و ُ (سعدي)

مکن تاتواني دل خلق ريش و گر مي کُني ، مي کَني بيخ خويش

اختلاف در مصوت هاي کوتاه ُ و َ (سعدي)

) جناس ناقص اختلافي را تعريف کنيد ؟

دو کلمه که علاوه بر معني در يکي از حروف اول يا وسط يا آخر با هم مختلف هستند را مي گويند .

مانند : دل من هست از اين بازار ، بيزار قسم خواهي به دادار و به ديدار

(نظامي)

خود آزمايي

1- در ابيات زير ، جناس هاي ناقص را بيابيد و حرف هايي را که متفاوت اند، در آغاز، ميان و پايان ارکان نشان دهيد ؟

اين بوي روح پيروز از آن خوي دلبر است وين آب زندگاني از آن جوي کوثر است

اختلاف در حروف اول (ب ، خ ، ج )

(سعدي)

درشت است پاسخ و ليکن درست درستي ، درشتي نمايد نخست

اختلاف در حروف وسط و آخر (س ، ش ، ي )

(ابو شکور)

شرف مرد به جود است و کرامت به سجود هر که اين دو ندارد عدمش به ز وجود

ارکان جناس اند و اختلاف در حروف اول ( س ، و)

(سعدي)

ساقي به نور باده بر افروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

اختلاف در حروف اول ( ج ، ک ) / کار و کام : اختلاف در حروف آخر ( ر، م )

(حافظ)

سوزد مرا ، سازد مرا در آتش اندازد مرا و زمن رها سازد مرا ، بيگانه از خويشم کند

اختلاف در حروف وسط (و،ا)

(رهي معيري)

سررشته ي جان به جام بگذار کاين رشته از او نظام دارد

اختلاف در حرف آخر (ن ، م)

(حافظ)

هنگام تنگ دستي در عيش کوش و مستي کاين کيمياي هستي ، قارون کند گوارا را

اختلاف در حرف اول (م ، ه)

(حافظ)

1) جناس ناقص افزايشي را تعريف کنيد ؟

اختلاف دو واژه در معني و تعداد حروف را " جناس ناقص افزايشي " مي خوانيم .

مانند : شادي مجلسيان در قدم و مقدم توانست

جاي غم باد مر آن دل که نخواهد شادت

(حافظ)

قدم و مقدوم : اختلاف در حرف اول ، مقدم يک صامت در اول اضافه تر دارد .

خود آزمايي

1- در اشعار زير ، جناس هاي ناقص را بيابيد و هر نوع افزايشي را که در ارکان صورت گرفته است نشان دهيد ؟

سعديا گر نکند ياد تو آن ماه ، مرنج ما که باشيم که انديشه ي ما نيز کنند (سعدي)

جناس ناقص افزايشي- حرف ه در آخر رکن اول اضافه شده است

ده روزه مهر گردون،افسانه است و افسون نيکي به جاي ياران ، فرصت شمار يارا

جناس ناقص اختلافي در حرف وسط جناس ناقص افزايشي- ن در آخر ياران اضافه شده است

(حافظ)

موج ها خوابيده اند ، آرام و رام طبل طوفان از نوا افتاده است

جناس ناقص افزايشي- "آ" در رکن اول افزوده شده است .

(مهدي اخوان ثالث)

جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد هر کسي که اين ندارد حقا که آن ندارد

جناس ناقص افزايشي- افزايش " ان " در آخر واژه ي دوم .

(حافظ)

چو ديد آن درفشان درخش مرا به گوش آمدش بانگ رخش مرا

جناس ناقص افزايشي- افزايش صامت "د" در واژه ي اول

(فردوسي)

خود کار من گذشت زهر آز و آرزو از کان و از مکان پي ارکانم آرزوست

جناس ناقص افزايشي- افزايش در / جناس ناقص افزايشي- افزايش م در رکن دوم وسط و آخر کلمه آرزو

(مولوي)


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي , جناس

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 13:38 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس19- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي (جناس)

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 19

1- جناس را تعريف کنيد؟

يکساني و شباهت کامل يا ناقص دو يا چند واژه را در لفظ با اختلاف در معني را «جناس» گويند. مانند: گلاب است گويي به جويش روان-- به معني جاري

همي شاد گردد ز بويش روان -- به معني روح و جان

خود آزمايي

1- در اشعار و جمله هاي زير، جناسها را بيابيد و اگر اختلافي در صامتها يا مصوتهاست بيان کنيد؟

- خرامان بشد سوي آب روان چنان چون شده باز يابد روان «فردوسي»

جاري حيان

روان و روان: جناس تام

- پيش رويت دگران صورت بر ديوارند نه چنين صورت و معني که تو داري،دارند

عکس چهره، رخسار «سعدي»

صورت و صورت: جناس تام

- ديده سير است مرا، جان دلير است مرا زَهره شير است مرا، زُهره تابنده شدم

«مولوي»

شير و شير: جناس ناقص، اختلاف در حرف اول / زَهره و زُهره: جناس ناقص اختلاف در مصوتهاي َ ِ ُ

- گو شمع نياريد در اين جمع که امشب در مجلس ما، ماه رخ دوست تمام است

«حافظ»

شمع و جمع: جناس ناقص، اختلاف در صامت «ش»«ج» /ما و ماه:جناس ناقص، افزايش صامت 5 در ماه.

- خوشا نماز و نياز کسي که از سر درد به آب ديده و خون جگر طهارت کرد

«حافظ»

نماز و نياز: جناس ناقص، اختلاف در صامتهاي وسط کلمات «م،ي»

- بيامد، بماليد و زين بر نهاد شد از رخش رخشان و از شاه شاد

«فردوسي»

رخش و رخشان: جناس ناقص افزايش «ان» در واژه دوم اضافه شده / شاه و شاد: جناس ناقص اختلاف در حرف آخر «ه، د»


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: آرايه هاي ادبي , درس19 , بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 13:35 | نویسنده : روابط عمومی |

آرايه هاي ادبي-درس18- بديع آرايه هاي لفظي ، آرايه هاي معنوي

آرايه هاي ادبي

بخش چهارم

بديع آرايه هاي لفظي، آرايه هاي معنوي

درس 18

1- موازنه را توضيح دهيد؟

تقابل سجعهاي متوازن در دو يا چند جمله است که به هم آهنگي آنها مي انجامد.

مانند: در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم

2- ترصيع چيست؟

موازنه اي که همه سجعهاي آن متوازي باشد تصريع نام دارد.

مانند: برگ بي برگي بود ما را نوال مرگ بي مرگي بود ما را حلال

خود آزمايي

1- آرايه موازنه در کداميک از بيتهاي زير به کار رفته است؟ علت آن را بيان کنيد. آيا در ميان �موازنه ها� ترصيع نيز ديده مي شود؟ آنها را نيز تعيين کنيد؟

- ز گُرز تو خورشيد گريان شود ز تيغ تو بهرام بريان شود �فردوسي�

موازنه است چون در هر دو مصراع کلمات با هم سجع متوازن هستند.

- هم عقل دويده در رکابت

جبريل مقيم آستانت

اي چرخ کبود، ژنده دلقي

چرخ ار چه رفيع، خاک پايت

هم شرع خزيده در پناهت

افلاک حريم بارگاهت

در گردان پير خانقاهت

عقل ار چه بزرگ، طفلِ راهت

�جمال الدين عبدالرزاق�

همه ابيات به جز بيت سوم موازنه است. بيت سوم چون کلمات با هم سجع و قرينه نيست.

- گر عزم جفا داري، سر در رهت اندازم ور راه وفاگيري، جان در قدمت ريزم

�سعدي�

موازنه دارد چون کلمات در دو مصراع سجع متوازن است.

- ما برون را ننگريم و قال را ما درون را بنگريم و حال را

ترصيع است چون سجعها متوازي است.

- اي درون پرورِ برون آراي

خالق و رازقِ زمين و زمان

وي خرد بخشِ بي خرد بخشاي

حافظ و ناصرِ مکين و مکان

«سنايي»

موازنه است چون سجعهاي متوازن مقابل هم قرار گرفته اند.


موضوعات مرتبط: آموزش شعر
برچسب‌ها: بديع آرايه هاي لفظي , آرايه هاي معنوي

تاريخ : دوشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۱ | 13:32 | نویسنده : روابط عمومی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.